عجله ای نیست
این روزها هر وقت هر جا میرم مامان باید جور راه نرفتن بنده رو بکشه
بنده فعلا قصد راه رفتن ندارم یعنی میخام از دوران چار دست و پایی نهایت لذت رو ببرم
میدونم راه برم چی میشه چس عجله ای نست
مثلا میخاد چی بشه؟
نمیگم دوس ندارم چرا دوسس دارم
اما عجله ای ندارم
همین الانشم میتونم راه برم
اما ترجیح میدم وقتی کاملا اوستا شدم اینکارو بکنم
که دیگه اسباب خنده دیگرون نشم
آخه شنیدم سر بچه هایی که زمین میخورن چه بلایی اومده
خلاصه از فیلم و عکس بگیر تا پخش شدن تو اینترنت و شبکه ها
وااااااااای تازه یه برنامه هایی هم ساختن
هر جا میخان بخندن یا خوش بگذرونن عکس بچه هارو میبینن
تورو خدا آخه کار خوبیه
مامانم میگه خودتم بزرگ بشی همین کارو مییکنی
خلاصه بگم بزرگ شدنمو کاری ندارم
ولی مواظب نی نی بودن های خودم که میتونم باشم
دیگه تمریناتمو زیاد کردم
به همین زودیا خبرش میرسه
سرتونو درد نمیارم فقط گفتم که بدونین راه رفتن برا من کاری نداره
وقتش که برسه پرواز هم میکنم
اینا حرفهای رسستا خانوم ماست
و کاملا برای منو باباش محترمه
من و باباش صبرمون زیاده
آخه نی نی مونو خیلی دوس داریم
قربووووووووووووووووونش برم من
این روزها رستا خانوم تلاششو زیادتر کرده
از هرچیز و هرجایی میگیره و میایسته
از این مبل به اون یکی میره و دستاشو هم ول میکنه من و باباش هم براش
دست و هورا میکشیمو میشماریم
رستا کوچولومون هم حسابی ذوق میکنه و می خنده
امروز من و بابایی داشتیم فیلم میدیدیم البته فیلم که نه کارتون
نگو رستا خانوم هم دستاشو ول کرده و ایستاده منتطر ماست که تشویقش کنیم
ولی منو بابایی متوجه نبودیم
که یکدفعه کاری کرد که هردومونو حسابی خندوند
دختر کوچولومون کف میزدو نانای نانای میکرد
منم فرصتو از دست ندادمو عکسشو گرفتم
تو این عکس پایینی هم طبق معمول بهش گفتیم تاتی کنه
که نشست تا یه وقت کلاه سرش نره و زودتر از موعد مقرر راه نره