رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

رستا کوچولو...

روز تولدم

امروز صبح که از خواب بیدار شدم اصلا فضا یه جور دیگه بود یه بوهای خاصی می اومد و مامان هم سرش شلوغ بود تازه مهمون هم داشتیم مامان بزرگم و خاله مهربونم که همیشه به فکرمه خونه ما بودن هم خیلی خوشحال بودم هم خیلی تعجب کردم تازه تا چشامو وا کردم مامانمو و خالم بهم گفتن تولدت مبارک عزیزم حالا عزیزمو میدونم یعنی چی یه چیزی مثل دوس داشتنه اما نفهمیدم این تولدت مبارک یعنی چییی؟؟؟؟؟ ولی به روی خودم نیاوردمو فقط یه لبخند زدمو  موضوع رو عوض کردم آخه بده مهمونا بفهمن من نمییدونم تولدت مبارک یعنی چی. خلاصه مهمونا هی زیادتر میشدنو هر کدوم هم سرگرم کاری بودن من...
28 شهريور 1393

جام جهانی

یادمه روزهای جام جهانی بود تب فوتبال و از این حرفها برزیل که نبردنمون تنها چیزی که میشد باهاش خوش بود همین بود چطوره شاید منم فوتبالیست شدم ن شدم هم اشکالی نداره عکس که میشه گرفت ...
31 خرداد 1393

9 ماهگی

سلام سلام نی نی های خوشگل مامان عکسای 9 ماهگیمو جمع کرده تا تو یه پست براتون بذاره اینجوری راحتتره برا منم خوبه بعدا شاید حوصله خوندنشو نداشته باشم. من خیلی تلویزیون دوس دارم اصلا عشق تبلیغاتم مخصوصا اگه تبلیغ لوسی لوسی باشه ببینید چطوری دارم نیگاه میکنم معمولا عادت دارم هر وقت خوابم گرفت بخوابم بدون گریه و نق زدن تازه دستمم تو خواب میخورم باور ندارین اگه این عکسو ببینین دستم تو دهنمه دیدید گفتم اینجا هم دارم تمرین میکنم چار دست و پا راه برم من آخه تو هیچ کاری عجله ندارم به بابا جونم رفتم مامانی ب...
29 خرداد 1393

خرید

    خسته که میشه دیگه از حال میره حال نداشت صاف بشینه همشم خمیازه میکشید اما عینکشو ول نمیکرد چه نازززززززززززززززز شدی عسلم امروز وارد 10 ماهگی شدی گلم ...
29 خرداد 1393

این نیز بگذرد

دو روز بعد تولدم بود خوب بیشتر بچه ها اینجوری میشن دیگه ولی بالاخره تموم شد وبا تلاشهای مامان بزرگ و مامان جونم زردی کلا از بین رفت ...
30 فروردين 1393

کیتی

اینم هنر نمایی مامان برای ورود من به خونه از کیتی خانوم دعوت کرده بود برا خوش آمد گویی به ما ...
23 فروردين 1393

جوجه

اینم عکس کیک تولدمه مامان و بابام منتظر جوجه کوچولوشون هستن که از تخم در بیاد ا ...
21 فروردين 1393

اولین شب زندگیم

اولین شب همه نی نی ها تو بیمارستانه مثل من اما برخلاف بقیه نی نی ها ماما میگه من اصلا گریه نمیکردم آخه من خیلی خوشحال بودم ...
21 فروردين 1393